مسئول داروخانه که به صحبتهای او گوش داده بود، به سمتش رفت و گفت: «پسر... از رفتارت خوشم میآید؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری، دوست دارم کاری به تو بدهم.» پسر جوان جواب داد: «نه ممنون؛ من فقط داشتم عملکردم رو میسنجیدم! من همان کسی هستم که برای این خانم کار میکند.»پسر کوچکی وارد داروخانه شد، کارتن جوش شیرنی را به سمت تلفن هل داد. بر روی کارتن رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شمارهای هفت رقمی.
مسئول دارو خانه متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش داد. پسرک پرسید: «خانم! میتوانم خواهش کنم کوتاه کردن چمنها را به من بسپارید؟» زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام میدهد.»
پسرک گفت: «خانم! من این کار را نصف قیمتی که او میگیرد، انجام خواهم داد.» زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است. پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم! من پیادهرو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو میکنم؛ در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود.
پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مسئول داروخانه که به صحبتهای او گوش داده بود، به سمتش رفت و گفت: «پسر... از رفتارت خوشم میآید؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری، دوست دارم کاری به تو بدهم.»
پسر جوان جواب داد: «نه ممنون؛ من فقط داشتم عملکردم رو میسنجیدم! من همان کسی هستم که برای این خانم کار میکند.»